انشای زمستان وقتی کامل و زیبا خواهد بود که به جزئیات طبیعت خوب دقت کنید. بعد از دیدن طبیعت باید منسجم و هدفمند بنویسید. در این مطلب انشاهایی را درباره زمستان بخوانید که با سه سبک مختلف نوشته شده اند و بندهای اصلی نوشته را دارند.
انشا در مورد زمستان نیازمند خوب دیدن و نگاه دقیق به محیط اطراف است. چرا که آخرین فصل سال با تغییراتی که در طبیعت به وجود می آورد شناخته می شود. ما به این موارد دقت کرده و در مطلبی که پیش رو دارید، سه انشا با سه سبک و موضوع مختلف نوشتهایم. فصل زمستان را تعریف کنید» انشای توصیفی و عینی و زمستان در روستا» انشا به سبک داستانی است. در انتها یک انشای تخیلی و ادبی در مورد زمستان برای شما نوشته ایم. این انشاها سه بند مقدمه، بدنه اصلی و نتیجهگیری دارند و برای دانشآموزان قابل استفاده هستند.
هر سال چهار فصل دارد. هرکدام از این فصلها خصوصیات خاص خود را دارند. بهار، تابستان، پاییز و زمستان اسامی فصلهای سال هستند و زمستان یکی از فصلهای زیبای سال است.
زمستان چهارمین و آخرین فصل سال است و سه ماه دی، بهمن و اسفند دارد. زمستان با اولین روز دیماه که کوتاهترین روز سال است، آغاز میشود. شب قبل از آن شب یلدا طولانیترین شب سال است. در انتها نیز پس از آخرین روز اسفند اعتدال بهاری شروع شده و فصل زمستان پایان میپذیرد.
زمستان را با سرمای هوا میشناسند. دما در فصل زمستان افت پیدا میکند و تا منفی بیست درجه در کوهستانها عادی است حتی در برخی نقاط روسیه دما تا منفی پنجاه درجه هم کم میشود. البته برعکس تصور بعضیها دلیل سرمای هوا در زمستان دور شدن زمین از خورشید نیست. دلیل سرمای هوا در زمستان به دلیل زاویه چرخش زمین است، طوری که اشعه های خورشید به صورت مایل به زمین میتابند و نور و گرمای کمتری به زمین میرسد.
برف یکی دیگر از شاخصههای زمستان است. اکثر مردم انتظار دارند که در فصل زمستان برف بیاید. برف بارش بخار آب است که در شرایط خاص و با سرد شدن هوا در لایههای بالایی جو صورت میگیرد. برخی وقایع از جمله خشکسالی و آلودگی هوا از بارش برف کاستهاند.
یکی دیگر از خصوصیات زمستان کوتاه بودن روزها و طولانی بودن شبها است. این هم به علت زاویهای است که مدار زمین با خورشید پیدا میکند. بلند بودن شبها طوری است که بیشتر دانشآموزان باید قبل از طلوع خورشید از خواب برخیزند و برای رفتن به مدرسه حاضر شوند.
در سالهای اخیر پدیده وارونگی دمایی و شدت گرفتن آلودگی هوا در صبحهای روزهای سرد که باعث تعطیلی مدرسهها در شهرهای بزرگ میشود، از خصوصیات روزهای زمستان شده است. در این روزها بیرون آمدن از خانه و قرار گرفتن در آلودگیها برای سلامتی ضرر دارد.
زمستان با همه ویژگیهای متنوعی که دارد، فصلی است که حضورش در چرخه زندگی طبیعت ضروری است.
روستای ما از آن روستاهایی است که هر چهار فصل را تجربه میکنند. از میان فصلها، زمستان فصل سختی به حساب میآید.
اوایل زمستان هنوز برگها کامل از شاخهها نریخته بود، نور خورشید مایل میتابید و هوا سرد شده بود. به اواسط دی که رسیدیم هوا خیلی خیلی سرد شد. یک روز صبح که از خواب بیدار شدم، سوز سرما را بیشتر از همیشه احساس کردم. از لای درها با وجود اینکه آنها را پوشانده بودیم، باد سرد میآمد. در را باز کردم که یهو برف از پشت در توی خانه ریخت. پارو را برداشتم و به پشت بام رفتم. توی کوچه بچههای همسایهها شاد و خندان مشغول بازی کردن بودند. میخواستند آدم برفی بسازند. اما من؟ من که چند سالی بزرگتر بودم باید روی پشت بام میرفتم و برفها را پارو میکردم. چون سقف خانه ما کاهگلی است، اگر برفها روی پشتبام بماند، با گرم شدن هوا آب میشود و سقف نم میخورد و روی سرمان خراب میشود.
زمستان را به خاطر همین دوست ندارم. به خاطر پای خواهرم هم خاطره خوبی از زمستان ندارم. پارسال من و خواهرم با چکمههای پلاستیکی رفتیم باغ. خواهرم جلوتر میرفت که یکدفعه یک چاله که زیر برف پنهان بود را ندید و توی آن افتاد. پایش شکست و مجبور شد تمام طول زمستان از بازی و شیطنت محروم شود.
زمستان مشکل گرم کردن خانه را هم داریم. بخاری نفتی بوی بدی میدهد و تازه گاهی وقتها نفت هم نداریم. زمستانها رودخانهای که از کنار روستا رد میشود، یخ میبندد. حتی آب توی لولهها هم یخ میبندد و تهیه آب بسیار مشکل میشود. گاهی وقتها آرزو میکنم هرگز زمستان به روستای ما نیاید.
پدرم میگوید اگرچه زمستان سرد و سخت است اما بارشهای فراوان باعث میشود که ریشه درختان آب بخورند و برای بیدار شدن در فصل بهار آماده شوند. یعنی اگر زمستان و سختیهایش نباشند، بهار و زیباییهایش هم نیستند. در نتیجه من زمستان را هم دوست دارم.
دوباره آمده است. هر سال همین روزها میآید. در نمیزند. همه درها برای او باز است. همه منتظر او هستند. او و اولین شبش. بله! این زمستان است که آمده است.
ننه سرما کولهبار پر از برف و باران را روی دوشش میگذارد و از نمیدانم کجا؟ شاید از پشت کوهها یا شاید هم از بال هوا یکدفعه خودش را وسط میاندازد. طبیعت که رنگارنگی پاییز را به چشم دیده است، از این همه سرما به خود میلرزد. درختان از ترس تک و توک برگ نارنجی و زرد خورد را روی زمین میریزند.
رودخانه که تا چند روز پیش جاری بود و برای خودش خوش خوشان آواز میخواند، یکدفعه از جنبش میایستد و حرکتش کند و خیلی آهسته میشود. گاهی روی آب و گاهی تا عمق چند سانتیمتری یخ میزند.
آسمان آبی چه بگوید؟ زمستان آنقدر ابرهای سفید و سیاه دارد و آنها را اینطرف و آن طرف پخششان میکند که آسمان نمیتواند زیبایی آبی خودش را به چشم آدمها برساند. آدمها هم از این ندیدن آبی آسمان دلگیر میشوند.
بعضی گیاهان علفی که سن و سال کمتری دارند، خشک میشوند. در این میان ایستادگی درختهای چند ساله زیباست. محکم و راست میایستند. اجازه میدهند زمستان برف ببارد و باد بوزد اما آنها همچنان محکم برجای هستند.
زمستان خسیس نیست آیا؟ حیوانات زمستان که میشود برای سیر کردن خودشان چقدر باید سختی بکشند. مورچهها هم که اصلاً خودشان را از دید زمستان مخفی میکنند.
به نظر من اینهایی که از زمستان میترسند یا از زمستان متنفر هستند، هیچکدام زمستان را خوب نشناختهاند. به ظاهر سرد و خشن است اما او در گوش درختان و طبیعت لالایی میخواند تا به خواب روند و بهاران با انرژی از خواب بیدار شوند. مگر بدون یک خواب حسابی میتوان به جنب و جوش بهاری رسید؟
اینکه زمستان چگونه باشد، به نگاه ما بستگی دارد. به زمستان زیبا نگاه کنیم.
در پایان امیدواریم از خواندن انشا درباره زمستان لذت برده باشید. دیدگاه خود را درباره انشاهایی که خواندید، با ارسال نظر با ما در میان بگذارید.
گروه فرهنگ و هنر ستاره
مطلب
درباره این سایت